کد مطلب:97369 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:120

چگونگی حفظ قدرت در صورتی که جو اجتماعی برای ادامه انقلاب اس











یكی از فرازهای حساس و آموزنده ی نهج البلاغه، مساله ی كیفیت رهبری انقلاب در صورت نامساعد بودن جو حاكم بر جامعه است.

[صفحه 150]

اگر جو حاكم بر جامعه پس از انقلاب به گونه ای باشد كه جز با زورگوئی و ستم و ایجاد خفقان (ولو به صورتی رقیق و جزئی) ادامه حكومت و حفظ نظام امكان پذیر نیست در اینجا باید چه كرد؟.

در اینجا دو منطق وجود دارد:

یك منطق، منطق كسانی است كه می گویند «هدف وسیله را مباح می كند» مصلحت مهم فدای مصلحت اهم می شود، بنابراین چون هدف انقلاب نجات و رهائی توده است، بنابراین اگر به افرادی معود ظلم شود، مانعی ندارد.

منطق دوم، منطق اسلام است كه هیچگاه سیاهی نمی تواند سیاهی را پاك كند، و این خیال خام و فریبی بیش نیست كه با ارتكاب ظلمی كوچك به عنوان مقدمه، بتوان ستم بزرگ را رفع نمود، و رهائی همه ی انسانها را تامین كرد.

منطق علی (ع) اینست كه هدف هر چه بزرگ باشد موجب اباحه ی ظلم نمی شود، و شاید راز شكست او در بازار سیاست (به معنای معروف آن) همین منطق بود.

به گفته ی استاد شهید علامه ی مطهری:

«تبعیض و رفیق بازی و باندسازی و دهانها را با لقمه های بزرگ بستن و دوختن، همواره ابزار لازم سیاست قلمداد شده است، اكنون مردی زمامدار، و كشتی سیاست را ناخدا شده است كه دشمن این ابزار است، هدف و ایده اش مبارزه با این نوع سیاست بازی است.

طبعا از همان روز اول ارباب توقع، یعنی همان رجال سیاست،

[صفحه 151]

رنجش پیدا می كنند، رنجش منجر به خرابكاری می شود و دردسرهائی فراهم می آورد.

دوستان خیراندیش به حضور علی (ع) آمدند و با نهایت خلوص و خیرخواهی تقاضا كردند كه به خاطر مصلحت مهمتر، انعطافی در سیاست خود پدید آورد، و پیشنهاد كردند كه خودت را از درد سر این هوچی ها راحت كن «دهن سگ به لقمه دوخته به» اینها افراد متنفذی هستند، بعضی از اینها از شخصیتهای صدر اولند، تو فعلا در مقابل دشمنی مانند معاویه قرار داری كه ایالت زرخیز مانند شام را در اختیار دارد، چه مانعی دارد كه به خاطر «مصلحت»! فعلا موضوع مساوات و برابری را مسكوت عنه بگذاری؟.

علی (ع) جواب داد:

«اتامرونی ان اطلب النصر بالجور والله ما اطور به ما سمر سمیر و ما ام نجم فی السماء نجما...»[1].

«شما از من می خواهید كه پیروزی را به قیمت تبعیض و ستمگری به دست آورم؟ از من می خواهید كه عدالت را بپای سیاست و سیادت قربانی كنم؟، خیر، سوگند به ذات خدا كه تا دنیا دنیا است چنین كاری نخواهم كرد و به گرد چنین كاری نخواهم گشت، من و تبعیض؟ من و پایمال كردن عدالت؟ اگر همه ی این اموال عمومی كه در اختیار من است مال شخص خودم و محصول دسترنج خودم بود و می خواستم میان مردم تقسیم كنم هرگز تبعیض روا نمی داشتم، تا چه رسد كه مال،

[صفحه 152]

مال خداست و من امانت دار خدایم».


صفحه 150، 151، 152.








    1. سیری در نهج البلاغه صفحه 117 - 115.